با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و امت شهید پرور، خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض میکنم و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم. خدمت مادر مهربان و دلسوزم سلام عرض میکنم و سلامتیتان را از خداوند عزوجل خواهانم و خواستارم. باری پدرجان اگه از حال اینجانب خواسته باشید به لطف خدا خوب هستم و هیچ ناراحتی متوجه ما نیست. برادرم حسن سلام میرساند و الان در چادر کنار یکدیگر نشستهایم و او هم برای بچهها نامه مینویسد. خدمت برادر مجاهدم ولیالله و زنداداشم با میثم کوچولو که الان نمیدانم در چه حالی به سر میبرد سلام میرسانم و برای شما عزیزان آرزوی خوشی و سلامتی در زندگیتان میکنم.
پدر جان الان موقع یاری کردن امام حسین (ع) است. الان موقع جهاد کردن است قربان امام حسین بروم الان این لشکریان امام زمان (عج) میگویند، حسین جان! اگر آن موقع که در کربلا تنها و بی یاور با بدن خونین روی زمین افتاده بودی و با دهان مبارکت میفرمودی هل من ناصراً ینصرنی، کسی نبود که پسر فاطمه زهرا (ص) را یاری دهد الان شیران بسیجی میغرند و کافران را بر زمین میافکنند و شما هم زینب گونه حسین زمان را در پشت جبهه یاری میدهید. این زمان هنگام جهاد و پاک شدن است و این کارتی که در نامه برایتان میفرستم، این مسئله را انشاءالله حلّاجی میکند. حدیثی از زبان رسول اکرم (ص) است. خدمت برادر عزیز و با گذشتم علی آقا دعا و سلام مخصوص میرسانم و واقعاً از او میخواهم از رفتاری که قبلاً با او داشتهام مرا ببخشد، انشاءالله. دیگر مزاحم شما نمیشوم و شما را به خداوند متعال میسپارم.
میروم مادر که اینک کربلا میخواندم
از دیار دور یار آشنا میخواندم
اِنَّ الله اشتَری مِنَ المومِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِه اَنَّ لَهُم الجَنَة
به درستی که خداوند خریداری کرد جانها و مالهای مومنین را و بهشت را برای آنان قرار داد.
این شهدا هستند که چشم و چراغ این ملتند.
(امام خمینی)
خداوندا امام را برای ما حفظ بفرما.
با سلام و دعا خدمت پدر عزیزم سلامتی آن ایثارگر را که فرزندش را راهی جبهه کرد تا اسلام را یاری کند از خداوند متعال خواهان و خواستارم. باری پدر جان اگه از احوال اینجانب پسرتان خواسته باشید، ملالی در بین نیست بجز دوری دیدارتان. پدر جان من نمیدانم که این نامه چه وقت به دست شما میرسد ولی خواهش میکنم که ایام نوروز را اگه توانستید به دیدار خانوادههای شهدا بروید، به دیدار جانبازان بروید، به بهشت زهرا بروید، به جبهه کمک کنید برای آن دنیایتان توشه برگیرید.
شاعر میگوید:
دل بر جهان مبند که این بی وفا عروس
با هیچ کس شبی را به محبت سر نکرد
روزها اینست شبها همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
دوست دارم شمع باشم تا که در شبها بسوزم
روشنی بخشم به جمعی خودم تنها بسوزم
خدمت مادر عزیزم دعا و سلام میرسانم و سلامتی آن جانب را از خداوند متعال خواستارم. مادر جان امیدوارم که حالت خوب خوب باشد چون ما اینجا ناراحتی نداریم و در نزدیکیهای شهر هویزه هستیم و در آخر خدمت تمامی خویشان و آشنایان سلام میرسانم. دیگر عرضی ندارم برای شادی روح سردار بزرگ اسلام حاج محمد ابراهیم همت یک حمد و یک سوره بخوانید. خدا نگهدارتان باشد.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
با درود به روان پاک شهدای خیبر و سلام به یگانه رهبر عالم و منجی عالم حضرت مهدی (عج) و نائب بر حقش امام خمینی.
خدمت پدر عزیزم دعا و سلام میرسانم و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. باری اگر از احوالات اینجانب پسرتان خواسته باشید به لطف خدا خوب هستم. راستی به قول خودمون آقا جان حسن هم دیروز آمد و انشاءالله همین امروز فردا میرویم جلو. خدمت مادرم دعا و سلام میرسانم و سلامتی آن جانب را از خداوند عزوجل میطلبم. مادر جان حال من خوب است. راستی حسن بهم گفت: ننه کوچکم گفته قدرت یه ۲۴ ساعت بیاد ببینمش. آخه مادر با ایمان، حالا چه وقت ملاقات ما باید انشاءالله راه کربلا را باز کنیم، بعد اگر زنده بودیم بیائیم و با هم به زیارت کربلا برویم. اگر به غیر از این باشد پیش خانوادههای شهدا رو سیاه هستیم. ما از زمانی که از همان تهران حرکت کردیم گفتیم لبیک یا خمینی و به لطف خدا روی حرفمان هم میمانیم. ما اهل کوفه نیستیم که پسر زهرا را تنها بگذاریم. در صورتی که امام در یکی از سخنرانیهایش فرموده است: بعضی از بسیجیها گفتهاند، ما عید را در خانه هستیم یا نه و امام فرموده: ما امسال عید نداریم. واقعاً هم همین طور هست. شما دعا کنید برای رزمندگان که انشاءالله کربلا را از لوث وجود کفار پاک کنیم و شنیدهایم که گفتهاند ما شهید شدهایم. به این شایعهها گوش ندهید تازه ما اگه شهید شویم به منتهای آرزوی خود رسیدهایم. ماهی را از آب میترسانند. نگران حال ما نباشید حال ما کاملاً خوب است. امام را دعا کنید و قسمت ما هر باشد همان میشود.
بسمه تعالی
به نام ا… [الله] پاسدار حرمت خون شهیدان. با سلام به پیشگاه مقدس حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداء و با سلام به نایب برحقش امام خمینی و با سلام به رزمندگان کفر ستیز و دلیر و غیور ایران زمین. سلام علیکم امیدوارم حالتان خوب باشد و در کارهایتان موفق باشید. این فرزند حقیر شما حالش خوب است و به راحتی روزهای خدمت خود را پشت سر میگذارد. اولاً باید بنویسم که چرا برای من تلفن نمیزنید. گفته بودید که من هم به شما تلفن بزنم اما متأسفم چون ارتباط تلفنی اینجا از ساعت چهار به بعد میباشد و بابا جان تا ساعت ۲ در [ناخوانا] است. شما میتوانید هر موقع برای من تلفن بزنید به این ترتیب که اول به مخابرات بروید و بگوئید مخابرات بوکان را بگیرد و بگوئید از مخابرات بوکان به بهداری سپاه وصل کند و با من تلفنی صحبت کنید. ثانیاً عمو و ننه و عمهها از دست من دلخور بودند که چرا اسم آنها را در نامه نیاورده بودم. دو علت دارد: یکی اینکه وقت نداشتم، دیگری اینکه آنقدر ذوق و شوق داشتم که به اینجا آمدهام و یادم نبود. به آنها بگوئید که مرا به بزرگی خودشان ببخشند. از همین جا سلام به عمو جان و ننه ملوک و عمه اقدس و عمه سکینه و حاج آقا و محمد آقا و منیر و زن عمو و دایی علی و دایی محمد و آقا بزرگ و عزیز و خاله زری و آقا هادی و زن دایی و خاله طاهره همه فامیلها نزدیک سلام میرسانم. از بابت پول هزار بار متشکرم. بابا جان از همین راه دور دست مبارکت را که با هزاران مشقت فعالیت کرده و از راه حلال آن را در آورده و برای من فرستاده، میبوسم و امیدوارم که از حسنات شما در پیشگاه باری تعالی قرار گیرد. بنده هیچ سزاوار این همه لطف نیستم. خیلی خیلی خیلی ممنون هستم و به قول بابا لوطیان اسلحه مرا دزدیدند و… ناراحت نشوید شوخی کردم. بابا جان سلامتی و پیروزی در کارهایتان را از خداوند منان خواستارم و اما مامان، گفته بودید ناراحت و نگران است. آخر از چی؟ من که گفته بودم اینجا برایمان هتل است. مامان جان ناراحت نباش که ناراحتی شما موجب تضعیف روحیه من است. خوشحال باش که امانتی را که از خدا گرفتی در راهش به خدمت گذاشتهای. دیگر سفارش نمیکنم، ناراحت نباش من مواظب خودم هستم. مهدی جان گذشتهها را فراموش کن و این لطف الهی که به ما شد و یکی از خانواده ما در جبهه شرکت کرد، به برکت قرآن خواندنها و نماز شبهای شما بود وگرنه من کسی نیستم. مهدی جان مواظب کارهای محمود باش که خدای ناکرده به انحراف کشیده نشود و باز هم قرآن و نماز شبهایت را بخوان که برکت خانه ما از همین قرآن خواندن و نماز شب خواندنهاست. محمود جان سلام مرا به داود- حمید- مهرداد- بهزاد- سعید- سعید- حمید (عباس آقا)- اسماعیل- اصغر- محمد رضایی- عارف جانی- امید کاظم- لالو- سلیمانی- رجب- شکرالهی- عزیز و بچههای دیگر محل برسان. محسن جان امیدوارم دندانهایت در آمده باشد، ناراحت نشو شوخی کردم. مریم خانم امیدوارم قبول شده باشی و بچهها دیگر بهت نگویند ننه مریم، ناراحت نشیا شوخی میکنم. سلام مرا به افسر خانم- طاهره خانم- حاج خانم و بقیه همسایهها برسانید. من یک ماه دیگر به مرخصی میآیم. امیدوارم که برای من اسم نویسی کرده باشید. خبر امتحان مریم را برای من بنویسید. متشکرم
امضاء، ارادتمند احمد ارژنگی ۶۲/۷/۲
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
خدایا خدایا تو را به حق زهرا رزمندگان ما را نصرت عطا بفرما
خدایا خدایا زیارت کربلا نصیب ما بگردان
بسم ا… [الله] الرحمن الرحیم
اِنَّ الله یُحِبُ الَذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِه صَفاً کَاَنَهُم بُنیانُ مَرصوص
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به پیشگاه مقدس حضرت صاحب الامر و با سلام بر نایب بر حقش امام خمینی و با سلام به رزمندگان ایران زمین و با سلام بر روحانی عزیز حاج آقا زابلی. امیدوارم حالتان خوب باشد و کسالتی در پیش نداشته باشید. من اینجا حالم خوب است و همراهان من هم یعنی ظاهریان، عبادی، علی اکبری و بیات هم حالشان خوب است. حاج آقا جایتان خالی ای کاش در کنار ما بودی و ما را در رعایت کردن به ارکان دین راهنمایی میکردی. مطمئن هستم که کلاسهای توضیح المسائل و قرآن و صحبتهای پیرامون جامعه و محیط زمان برای افراد بسیج به همت خود بچهها بر پا میکنید و خواهید کرد و انشاءالله که در همه کارهایتان موفق و معید [موید] هستید. من در بهداری سپاه بوکان و ظاهریان و عبادی در مقر شهید اسد آبادی بوکان و علی اکبری و بیات هم در ده قرهکند هستند. اینجا برای من کویت هست. من خدا را شکر میکنم که توفیق جهاد در راهش را به من عطا فرموده و تا میتوانم برای رضایش تلاش میکنم. شما هم سنگر را خالی نگذارید و نفوس بچههای بسیجی را از آلودگیها به همت خودشان با راهنماییهای پر سود شما و ائمه پاک کنید. انشاءالله سلام مرا
به تمام دوستان و آشنایان برسان و خبر سلامتی ما را به خانوادههایمان برسان. حاج آقا! به مهدی ما بگو به من تلفن بزند که تا از احوالات یکدیگر باخبر شویم و شما هم اگر وقت کردید و خواستید به من تلفن بزنید، به این صورت ارتباط برقرار کنید. ابتدا به مخابرات محل بروید و بگوئید مخابرات بوکان را بگیرد و بعد بگوئید به بهداری سپاه وصل کند و با من تلفنی صحبت کنید و برای من نامه بنویسید. متشکرم. دیگر عرضی ندارم هر چند برای سروری مثل شما من آنقدر کوچک هستم که نامه بنویسم. اگر وقت کردید برای من نامه بنویسید.
والسلام علی عبادالله الصالحین
عید قدیر [غدیر] ۶۲/۷/۴
عید سعید قدیر [غدیر] را به شما و جد بزرگوارتان تبریک میگویم.
امضاء، ارادتمند احمد ارژنگی
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
خدایا خدایا تو را به حق زهرا رزمندگان ما را نصرت عطا بفرما
خدایا خدایا زیارت کربلا نصیب ما بگردان
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَ يُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ
به نام ا… [الله] پاسدار حرمت خون شهیدان
با سلام به ارواح طیبه شهدا و با سلام به امام امت و با سلام به رزمندگان کفر ستیز و با سلام به خانواده عزیز، گرامی و مذهبی که نور ایمان در آن مکان تجلی کرده و برکت و رحمت باری تعالی در آن مکان فراوان است. امیدوارم حالتان خوب باشد و کسالتی نداشته باشید و در همه کارهایتان موفق باشید. من حالم خوب است و خیلی به ما خوش میگذرد. من الان که در بوکان (آذربایجان غربی) هستم، این نامه و سطور بدبخت را برای حضور مبارکتان مینویسم.
به ما اینجا انواع لباس از قبیل: دو دست لباس کار (لباس سربازی)- یک دست گرم کن- یک حوله- سه شورت- یک اورکت- یک زیر پیراهن- سه شورت- یک جفت پوتین و سه جفت جوراب استرلایت دادهاند.
جایت خالی مهدی جان و آ محمود- که خیلی خیلی خیلی به من خوش میگذرد.
من با یک اسلحه ژث و ۵ خشاب پر مسلح هستم. اینجا روزها گرم و شبها خیلی خیلی خنک و مایل به سرد است که ما با اورکت و یک پتو میخوابیم. این منطقه هنوز از لوث وجود دمکرات [دموکرات] و کومله [کوموله] پاک نشده و در گوشه و کنار شهر و در بین مردم هم هستند. اینطور که من از بچههای دیگر شنیدهایم، هر ماه پنج روز مرخصی دارد اما به همین
زودیها خوشحال نشوید چون معلوم نیست که مرخصی بدهند یا نه، چون نیروهای اعزامی کمند. بابا! حیف که شما زود در دکانتان را میبندید و میروید وگرنه من تلفنی با شما صحبت میکردم. امیدوارم سلامت باشی. برای من نامه ننویسید چون هنوز ما را مثل توپ پاسکاری میکنند و از این مقر به آن مقر میفرستند و وضع ما هنوز معلوم نیست. مامان امیدوارم حالت خوب باشد و برای من نگران نباشید چون روزی که ما را میخواستند اعزام کنند، مادر یکی از بچهها که نمیخواستند بیاورنش، آمده بود و میگفت: بچه مرا ببرید من راضی هستم و شما امیدوارم از این گفته ناراحت نشوید و روحیه بگیرید، انشاءالله
سلام مرا به تمام آشنایان و دوستان بفرستید. در پایان سلامتی و پیروزی شما را از خداوند منان خواستارم. والسلام علی عباد الله الصاحین
امضاء، احمد ارژنگی ۶۲/۶/۱۸
از طرف من از مرتضی و محسن و مریم و محمود یک ماچ باحال بکنید. متشکرم.
بسمه تعالی
به نام ا… [الله] پاسدار حرمت خون شهیدان
با سلام به پیشگاه حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداء و با سلام به نایب به حقش امام خمینی و با سلام به رزمندگان سلحشور که چه جانبازیها نیافریدهاند و با سلام به ننه ملوک. امیدوارم حالت خوب باشد و هیچ کسالتی نداشته باشی. میدانم که از رفتن من ناراحت نشدی چون من در جایی کاملاً راحت هستم. مانند رستوان یا هتل و با کملههای [کومولههای] ضد انقلاب میجنگیم. حالم بسیار خوب است و میخورم و میجنگم. ما در مکانی هستیم امن و امان مانند بیمارستان. غذایمان را سر وقت میخوریم و سر شب میخوابیم. در اینجا یعنی کردستان به ما بیش از همه جا خوش میگذرد. ای کاش بودی روحیه مادران بعضی از رزمندگان میدیدی که چگونه امانتی را که از خدای بزرگ گرفتهاند، به خودش بر میگردانند.
برای من خوشحال باشید زیرا خوشحالی شما موجب خوشحالی من است.
گریه کن، گریه کن اما از روی شادی. گریه کن به حال بچههای یتیم، گریه کن به حال پدر و مادرانی که فرزندانشان مفقودالاثر گشتهاند. گریه کن به حال پدران و مادرانی که چهار پسر شهید داده و باز هم میگوید ای کاش بیشتر داشتم، میدادم. گریه کن به حال امام که میگرید و میگوید: بار خدایا چگونه جواب این همه پدر و مادر شهید داده را بدهم. چگونه جواب این همه بچههای یتیم را بدهم. گریه کن به حال رزمندگان که در زیر آفتاب سوزان و یا در زیر سرمای کردستان برای آسایش هم میهنانشان جانفشانی میکنند.
دیگر گریه بس است. شادی کن به حال من، شادی کن به حال شهیدان که با نثار جان خویش درس عبرت برای ما شدهاند. شادی کن به حال خودت که میتوانی طاعاتت را انجام دهی. شادی کن به حال مردم ایران که مردمی نمونه در تمام صحنه تاریخ هستند. عمه جان امیدوارم حال شما و فاطی و برو بچهها خوب باشد.
سلام مرا به تمام دوستان و آشنایان برسانید و خبر سلامتی مرا بدهید. دیگر عرضی ندارم. والسلام علی عبادالله الصالحین.
امضاء، ارادتمند شما احمد ارژنگی
مورخ ۶۲/۶/۲۴
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
خدایا خدایا تو را به جان زهرا رزمندگان ما را نصرت عطا بفرما
خدایا خدایا زیارت کربلا نصیب ما بگردان.