شهید عباس (مهدی) روفچایی
نام پدر:کریم
شهادت:44/6/11
محل شهادت:جوانرود ازگیله
مسوولیت:مسوول اطلاعات عملیات (فرمانده گروهان)
مزار:گلستان شهدای سید فتح الله
در مسلخ عشق حر نکو را نکشند/روبه صفتان زشت خود را نکشتند
گر عاشق مهدی شوی ز مردن نهراس/مردار بود هر آنکه نکشند
تولد و نوجوانی
بهار سال 44 تازه از گرد راه رسیده بود و تقویم اولین روز از اولین ماهش را نشان میداد که سرباز دیگری از سربازان امام خمینی (ره) و فرزندی از سلاله ی کفن پوشان سال 42 در ورامین پا به عرصه ی هستی نهاد.اسم او را پدرش اوستا کریم کفاش برایش انتخاب نمود . در شناسنامه اش اسم عباس را برایش برگزید اما مهدی صدایش میکردند ، مهدی پسر سوم از یک خانواده ی دارای چهار پسر و دو دختر بود.مهدی فرزندی آرام و بی آزار برای پدر و مادرش و فردی خونسرد و پرتلاش بود .از صفات دیگری که در ذهن اطرافیانش ثبت و ضبط شده است می توان به گذشت،فداکاری،مبارز،شجاع،با هوش،دلسوز،باتقوا و پر انرژی بودنش اشاره کرد.از همان کودکی در کارهای خانه به مادرش کمک می کرد .
فعالیت های قبل از انقلاب
از بچگی به مسجد صاحب الزمان می رفت و با سعید پسر حاج آقای قرنی رفیق گرمابه و گلستان بود . هر دو در کلاس قرآن حاج آقای پیکامی شرکت میکردند . در کانون فرهنگی مسجد هم فعال بودند . مهدی به مادرش سفارش میکرد که صبح ها او را زودتر بیدار کند تا برای تکبیر گفتن زودتر به مسجد برسد . مهدی همراه خانواده اش در تظاهرات قبل از انقلاب شرکت میکرد . مهدی در حادثه 10 دی ورامین که چند نفر به شهادت رسیدند هم حضور داشت . روز ها از پس هم میگذشتند و کم کم حکومت منفور پهلوی داشت رنگ از رخسار نحسش می پرید و بالاخره روز ها از پس هم گذشتند تا این که انقلاب پیروز شد.
فعالیت های پس از انقلاب
شهید آوینی می گفت : بسیج قدرتمند ترین ارتش دنیاست . مهدی هم با تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی (ره) به خیل این لشکریان پیوست و عضو پایگاه المهدی شد .
صدام روانی کار خودش را کرد و رسماً جنگ علیه ایران را شروع نمود . مهدی که سرباز امام و انقلاب بود کم سن بودنش مانع کوچکی بر سر راهش بود اما پدر هم با رفتنش مخالفت میکرد . مهدی خودش رضایت نامه ای نوشت و خودش هم آن را انگشت زد . شناسنامه اش را هم دستکاری کرده بود و سن کمش را زیاد کرده بود . از بسیج آمده بودند تا صحت و سُقم قضیه را واکاوی کنند . مهدی به مادر گفت : من که به جبهه خواهم رفت پس شما هم موافقت کنید .
مهدی برای اولین بار در سال 60 به کردستان اعزام شد همان سال هم پاسدار سپاه شد و این دو سالی که به عضویت سپاه درآمده بود و حقوقی را که دریافت می کرد به دیگران کمک میکرد و برای خود هیچ چیز پس انداز نکرده بود .
مهدی وصیت کرده بود که در عزای من مشکی نپوشید و گریه نکنید . مهدی میگفت : ما با پای خود میرویم و روی دوش مردم بازمیگردیم. در آخرین مرخصی اش سه شب پشت سر هم خواب دید که به شهادت رسیده است . مهمترین ویژگی ای که مهدی داشت اخلاصش بود و همین خلوصش او را لایق شهادت کرد.
2 دیدگاه
عباس
به نام خداوند درهم کوبنده ظلم ستمگران و کاخ نشینان، بی اختیار با دیدن این کلام در دست نوشته های شهید مهدی روفچائی، به یاد این عبارت زیبایی در دعای ندبه می افتم :”أین هادم ابنیه الشرک و النفاق”، آری کجاست از بین برنده نمادهای شرک و نفاق، هر چند ظهور آن یار غایب از دیدگان ناقابل ما تقدیر الهی است لکن دیدن دست نوشته های یاران اخرالزمانی مهدی فاطمه س توفیقی است که شکرانه آن، زحمتی است که شما دوستان سایت زینبیان کشیدید و آنها را در معرض دیدگان جامعه قرار دادید.
بی شک شهید مهدی روفچائی که وصیت نامه خود را با آیه وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ آغاز می کند خود اکنون شاهد و ناظر بر اعمال ماست و خود در نزد پروردگارش روزی می خورد. اما شرط عند ربهم یرزقون شدن چیست؟ شرط رسیدن به مقامی که حضرت روح الله با آن عظمت عرفانی می فرمود : “ما چه می دانیم معنای عند ربهم یرزقون چیست؟” و خود همیشه آرزوی محشور شدن با کسانی که به این مقام واصل شدند را داشت، چیست؟ آری شرط شهادت عاشق مهدی (عج) شدن است، چه زیبا سروده ای در وصیت نامه مهدی روفچائی امده است :
گر عاشق مهدی شوی ز مردن نهراس/مردار بود هر آنکه او را نکشند
اما نهراسیدن از مرگ برای انسان مادی که تمام وجودش به این خاک وابسته است، چگونه میسر می شود؟ چگونه می شود که به قول شهید مظلوم بهشتی که خود ملتی بود برای ملت ما، ملت ایران به مرز نهراسیدن از مرگ رسید. ملتی که بی شک معجزه قرن بیستم به دست آنها رقم خورد.
مهدی که دیگر مادرش او را عباس صدا می کند در وصیت نامه اش به زیبایی تحولی را که انقلاب در ملت ایران ایجاد کرد را بیان می کند: پدر و مادر عزیزم، ناراحت نباشید چون من امانتی بودم نزد شما، خدا را شکر کنید که در پیشگاه ائمه روسپید هستید.
آری اگر فرزندی که قرار است محبتش در دل پدر و مادر فتنه ای باشد برای آزمایش آنها، به امانتی مبدل گردد که باید به صاحبش برگردانده شود، آنگاه این خانواده به مرز نهراسیدن از مرگ می رسد، آنگاه مادر شهید پس از سال ها همچنان از شهادت فرزندش خشنود است و این همان عامل پیروزی ملت ایران است که رهبر فرزانه انقلاب بارها بدان اشاره کرده اند. خانواده ای که هدفش رو سپیدی در مقابل ائمه ع باشد رو سیاهی را بر چهره منافقین و مستکبرین باقی می گذارد.
عشق امام گوشواره اشعار زیبای همه شهداست، عباس هم از خیل عشاق روح الله عقب نمانده و دعای برای امام را زینت دست نوشته های خود کرده و اطرافیانش را به پشتیبانی از امام و اسلامیان فراخوانده است. پشتیبانی از همان خمینی بت شکنی که راه عزت و شرف را در پیشگاه ملت ما هموار کرد و عباس روفچائی که شاگردی است از خیل کثیر فرزندان او در وصیت نامه اش اینگونه درس اموخته شده در مکتب خمینی را پس می دهد:
“سروری در روح و جان ما موج می زند و عزت و شرف به ما حکم می کند برای شهادت آغوش باز کنیم. شما که امید دارید من در برابر منافقین و صدام و دشمن خدا سر فرود آورم، هرگز، به خدا پناه می برم که به چنین خاری و ذلت تن در دهم”
آری ما نیز به رجز شما ای عباس روفچایی اقتدا می کنیم و فریاد می زنیم که ای کسانی که به دنبال دیدن ذلت ما در مقابل آمریکا و ایادی مستکبرش هستید، ما نیز پس از خداوند بزرگ به دستان مجروح رهبر عزیزمان پناه می بریم و با عزت فریاد هیهات منا الذله سر میدهیم، باشد که ما هم همچون مهدی روفچائی، عباس انقلاب شویم.
ناشناس
…مهمترين ويژكى اي كه عباس داشت “اخلاص” او بود …
اخلاص…
اخلاص…
براي خيلى از ما واژه آشنايى است ! چيزى كه نداريمش !
خيلى ها كار زياد مي كنند اما اخلاص ندارند، خدا هم كه شريك خوبى است، همه را به شركايش حواله مى دهد !
كار اما اگر تنها براى او بود ، اگر چه به قدر بال مگسى ، مى رساند انسان را به جاهايى كه باورش براى امثال رياكارانى چون من سخت است.
اينجاست كه خيلى ها ممكن است فكر كنند شهيد را عده اى در يك قالب جا كرده اند ، در حالى كه همه شان در يك قالب اند، قالب اخلاص. ويژگى مشترك تمام شهدا اخلاص است. هر كدامشان در هر حالى كه بوده اند ، اخلاصشان آنها را آسمانى كرده است و بس …
و حرف بسيار است…