چقدر خوب است هر کدام از ما با شهیدی انس داشته باشیم. راه و رسم زندگی اش را ببینیم و یاد بگیریم از آنها که راه را رفته اند و راه را درست رفته اند.
یاد بگیریم از آنها که راه درست را به بهترین صورت ممکن رفته اند تا عند ربهم یرزقون شده اند و الان هم زنده اند تا از هر خسته دلی دستگیری کنند تا راه نشانش بدهند و راهبری اش کنند تا دست بگیرند از هر وا مانده و جا مانده ای.
چقدر خوب است جمعی و جماعتی گرد شمع شهیدی پروانگی بیاموزند و مشق عشق کنند. شهیدی که خود چراغ هدایت است و راه نمایان.
چند سالی است برکت زندگی مان و برکت کارهایمان به سر انگشت اشاره شهیدی شعله ور است که بودن در کنار بیت اش افتخارمان شده و نشستن در حریم محسنیه اش قرار عاشقی مان شده که خود را در محضرش می بینیم و انگار سال هاست مهمان سفره اش هستیم.
شهید علیخانی برای ما تنها همشهری مان نیست که گویی مقتدا شده برایمان که درس ولایتمداری مان بدهد برای سربازی ولی که یادمان بدهد پیمودن صراط مستقیم بی اطاعت از ولی میسر نخواهد شد که یادمان بدهد حسین زمان را و علی زمان مان را بشناسیم که یادمان بدهد همه از خداییم و به سوی او خواهیم رفت و چه بهتر که کوله بارمان بوی عطر شهادت بدهد و سینه هامان کبود سینه زدن برای حسین…
شهید علیخانی و محسنیه اش سال هاست قرار عاشقی ماست…
س.م.ز
یک دیدگاه
ناشناس
نشستن در حریم محسنیه اش قرار عاشقیمان…
عصر روز شنبه است وارد محسنیه که می شوی دلت باز می شود.حلقه حلقه دوستان نشسته اند.عده ای ب صلوات، عده ای ب مباحثه ، عده ای ب گره گشایی از گرفتاری ، عده ای ب گپ و گفت و …
دلت شاد می شود انگار به بهترین جای دنیا آمده ای دلت پر میکشد و نا خودآگاه زیر لب میگویی :” ممنون شهید علیخانی . عجب سفره ای داری . عجب برکتی و چقدر زنده ای و چقدر فعال ! دنیا در این شهر زحمت بکشی نمیشود ی جا اینطوری بشود محل قرار هر چی کار قشنگ است”
دو سال است تمام روزی ام را از اینجا میگیرم. یک بار که در خانه حرف رفتن از این شهر شد بغض گلوم را گرفت که چطور از محسنیه دل بکنم ؟!
دو سال است تمام قرارهایم اینجاست .همه عشقم . تنها جایی است ک دلم براش پر میکشد . هر قدر هم ک دور بشوم همه جا میگویم من خادم محسنیه شهید علیخانی ام.
خدا عزت بدهد ب خانواده ات شهید علیخانی .
خدا ما را از محسنیه جدا نکند . از شهید علیخانی …